نیکان عزیزم
هر دو مریض شدیم و تو علاوه بر اینکه سرما خوردی و در حال درآوردن دندون هستی ختنه هم شدی
دیشب خیلیییی سخت گذشت خودمم حال نداشتم ولی خودمو یادم رفته بود موقعی که بایا خواست سرم بزنه بهم فهمیدم تازه چقد حالم بده رگام گم میشد و پیدا نبود یه بارم رگمو پاره کرد فشارم خیلی پایین بود
امروز حالت بهتره خداروشکر اما از غروب کمی بیقراری میکنی عزیزم
نیکان عزیزم بعضی وقتا از شدت محبتی که بهت دارم میترسم اما امروز فکر میکردم این همون عشق مادر به فرزنده و اگر تا این حد تو رو دوست نداشتم قطعا نمیتونستم ایمقد مراقبت باشم تا حالت خوب بشه، نمیتونستم شب بیدار بشم تا گرسنه نمونی، چندین بار تا صبح بغلت نکنم وشیرت ندم و خوابت نکنم. نمیتونستم برات شعر نخونم تا آروم بشی
خلاصه که به خاطر عشقی که خدا گذاشته تو دلم از تو شکرش میکنم عزیزترینم
تو ,نمیتونستم ,نداشتم ,حال ,حالت ,نکنم ,نمیتونستم ایمقد ,ایمقد مراقبت ,مراقبت باشم ,قطعا نمیتونستم ,نداشتم قطعا
درباره این سایت